راز های ما

نا گفته ها بسیارند و ناگفته رازها بسیار تر
راز های ما

به سراغ من اگر می آیید
،نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من‌!
به یاد سهراب سپهری عزیز

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۹۹، ۱۹:۰۴ - شیمیایی نمونه
    عالی
  • ۱۴ فروردين ۹۹، ۱۹:۰۲ - شیمیایی نمونه
    عالی

ماه شب های تاریک من کجایی
 مرهم زخم های جان و تن کجایی 
 گویند رفتی سفری دور که نیایی 
مهر دهان یاوه گویان کجایی 
سبز شد تمام زمین زیر پایم 
بیچاره من که نمی دانم کجایی 
 بیا به انتها ببر فصل انتظار را 
 پرنده ی مهاجر برگشت بگو کجایی 
راهی سفر شدم تا تو را بیابم 
بی خبر از اینکه بدانم تو کجایی 
 سرگشته میان آسمان و زمینم 
نه در زمین نه آسمان پس کجایی 
ردی و نشانی بفرست صبا را 
هر روز از او می پرسم که کجایی 
در نامه  ی آخر نوشته بودم 
من اهل دلم تو اهل کجایی 
دل بسته و پا خسته و تو مجهول 
 معلوم نشد برمن هنوز که کجایی 
 دلم با تو همسفر شد این بار 
از تو نه از  او می پرسم که کجایی 


۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۰
رویا رویایى


سال ها پیش گلی در دلم کاشتی
ندیدی که با رفتن تو بیمار شد 
 فصل غم و حسرت من رسید 
با اشک چشم من سیراب شد 
 توکه نبودی خورشید شهر دل 
 به جز کور سویی امید پیدا نشد 
 همان روز نفس با تو شد همسفر 
 دم و بازدم گل هم سخت شد 
 رنگ گلبرگ های آن زرد 
 تو نبودی خار ها بسیار شد 
 با تمام زخم های آن به دل 
 ریشه هایش عمیق و محکم شد 
 تا ابد از  خاک دل بیرون نرفت 
 با وفا ماند و نام آن درد شد 
دوست دارم این گل درد تو را 
هم درد و هم دمم به جای توشد 
سهم من از تمام گل های عشق 
گل دردی میان دفتر خاطره شد
 

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۳۴
رویا رویایى

 لحظه ی رفتن تو تردید کردم 
 به تمام لحظه های با هم بودن 
به گل سرخ اولین روز دیدار 
 تبسمی که گل ها زده بودن 
 پاک شد تصویر تو چه زود 
 از خاطرات مشترک دور من 
پوچ شد تصوراتم از عشق
حس عمیق و پاک دوست داشتن 
 خراب شد کاخ خیالی و بلند رویا 
 با انفجار سکوتت وقت رفتن 
 عادی نبود آرامش  چشمان تو 
 هم زمان با طوفان   قلب من 
 خشک شد دریای اشک چشمم
 شروع حس سنگ را درک کردن 
 تکرار می کنم کوچه را  هر روز
پیاده در کنار خیال  تو راه رفتن 
 تا تقدیر از خستگی تکرار ها
عادت کند به بی تو تغییر کردن 
شاید هم عبور کردی و دیدم تو را
 تکرار شد حس عمیق دوست داشتن 
 


۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۸
رویا رویایى

 من عاشق این هستم که  هماهنگ با شعر آهنگ پیدا کنم
 آهنگ  نفس مهدی یراحی  برای مطلب نیست که نیست ...
نیست که نیست را بخوانید و نفس را گوش دهید
آلبوم آینده قدی 

۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۲۱
رویا رویایى

 غمم زیاد است و غمخوار نیست 
 بغض بسیار و گریه در کار نیست 
 دل تنگ آمد و خورشید عمر کرد غروب 
 خبری از پایان این عشق غمبار نیست 
لبریز شد و ریخت از دوری تو صبوری  من
 هنوز سارق دل بی قرار در کنار نیست 
فریاد دوستت دارم  می زنم در کوه 
 ای عجب از کوه هم, انعکاسی نیست 
 درد تنهایی, مرا می کشد نیک می دانم 
در سرنوشت آغوش من یاری نیست
بسی ناگفته رازهای پنهانی دارم
حیف گوشی به من, بدهکار نیست
 دل سپردم به تو که نیستی, افسوس
دل ستاندن از تو را, یادم نیست


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۱۴
رویا رویایى

ثانیه به ثانیه تو نبودی اما پر کرد
عطر خیال تو مشام احساس مرا
خاطراتت عشقی را زنده کرد
که من داشتم و نداشتی آن را
شعر چشمت قلبم را نشانه کرد
من بیدل شدم در میان شعرا
فصل آغوشت مرا گرم نکرد
 آه، زمستان نگاه تو نشد گذرا
نت های ساز تو با من چه کرد؟
نفرین بر عشقی که شود میرا
لیلی قصه مرا مجنون نکرد
اشاره ی ابرو نبود چنان گیرا
تو را چه پیچشی بهتر از لیلی کرد
 شدم از شیرینی تو فرهاد ماجرا

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۴۷
رویا رویایى

خیال شیرین از گروه دال
آلبوم گذر اردیبهشت
امیدورام فرصتی برای اندکی آرامش باشد.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۲۷
رویا رویایى

عشق یک واژه ی سه حرفی نیست
یا یک حرف تکراری، یک قصه نیست
انگاری یک دلبر حیله گر است
هربار با تدبیری نو، دل را می برد
وقتی از کوچه ی دل می گذرد
با چماق رسوایی در می زند
ضربان دل را بالا می برد
ته دل  انگاری گز گز می کند
عشق عتیقه ی گمشده ی شهر دل است
قدمت آن از ابدیت بیشتر
ناب ترین کشف بشر است
دل زمین گیر را رها می کند
فرصتی برای پرواز تا افق
وزش احساس های گرم و خوش
لحظه ی غنچه کردن رز سرخ
چه زیبا دل را اسیر خود می کند

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۴۹
رویا رویایى

 درد  من گاهی بغض, گاهی اشک 
 در دل من ناگفته های بسیار 
 پوزخندی تلخ بر روی لب 
غمی روی دلم شده آوار
 گوشه گیری و تنهایی می شود 
اگر زمانی همدردی پیدا کنم 
سکوت چند ساله ی من  
 با حرف های صادقانه دلم شکسته می شود  
 در وجودم همهمه می شود 
گریه ی بی پایان 
آه سرد از دل سرخ 
چهار فصل زمستان می شود 
 درد من شاید قهقهه اجباری 
 شادی همراه ریا, گذر زندگی شود 
جای زخمی  پنهان سوزی بی پایان 
 اما هرگز درد من عادت نمی شود 


۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۳۵
رویا رویایى

 
 تو  مثل ابری بودی که شکل رویا ی سفید شدی 
 شبیه شاهزاده ی اسب سوار قصه ها 
 قصه شدی , خواب شدی 
هم بازی باد شدی, دور شدی 
 هرگز هیچ ابری شبیه تو نشد        
نداره قصه ی ما پایانی خوش 
 تو هم طلوع و هم غروب رویا شدی  
 نگران بارش باران  شدم 
نگران دلتنگی روزی ابری 
در انبوه ابر های سیاه پیدا نشدی 
 تو را در همین روزها گم کرده بودم 
 به خیال دیدنت به آسمان خیره شدم 
منتظر کمان رنگینم که گفته بودی
 دیدم که از  آن مسیر  رفته بودی 
تو فقط یک روز بودی بعد از آن دیده نشدی 
از کجای قصه ها پیدا شدی 
 یک روز خوب مثل یک ابر سفید 
حفره دل من را پر کردی و ناپدید شدی 
 برای من همیشه ابر سیاه دلتنگی شدی 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۱
رویا رویایى

موقع رفتن که شد

من نمی گویم نرو، نمی گویم بمان
اندکی کنج خلوت دلم تکیه بده
زیر سایه ی درختی که به نام خودت کاشته ای
در کنار خشتی ازکلبه عشقمان را می گویم
موقع رفتن که شد
من به تو خواهم گفت اندکی گوش بده
لحظه کوتاه بی تکرار این ترانه را می گویم
که به تردی خواب پرنده
 و به نازکی گلبرگ بنفشه
در تاریکی دل بی امید من طنین انداز شده
ترک جام دل رنجور شده از جور زمان را می گویم
شکست دلی از عشقی بی فرجام
طنین غرورخسته را می گویم
 حس لطیفی که پرپر شده رفته
 نه زیباست نه به من این چنین زیبا گذشته 
دلم به خاطر تو عاشقانه ترک برداشته
نازک و ترد و زیبا نوشتم، ترانه را میگویم
تا راهی سفر نشوی با قلبی شکسته
تصمیم بی موقع تو را می گویم

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۶
رویا رویایى

امروز دنیایی دیدم بزرگ ،در کودکی تو

که  دردنیای کوچک بزرگی ام  ندیده بودم

خنده ای که آخرش می رسید به قلب تو

مهربانی و صفا، بی توقع و ریا

موجی از شادی محض در ساحل نگاه تو

پیش کش من کردی چه بی کلک

بی اگر بی اما بدون شک

پر از دوستی و عشق دست تو

من غریبه که آشنا نبودم اما

 انگار قبل از این دیده بودم  جایی چشماتو

با دوچرخه ای کوچک

 غرق در بازی کودکانه خود

دور از دنیای پیچیده من، تصوراتم  ازتو

زنده کردتمام حسرت کودکی من  را

نگاه با محبت ولحظه ای چشمک تو

چنان در قلبم نفوذ کردی عمیق

انگار سال هاست دلم خانه ی تو

تو خود من بودی تجسمی از یک بغض

هیچ وقت نشکستی و گریه نشدی تو

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۳۸
رویا رویایى

سلام دوستان عزیز ودهمراهان گرامی
 من از شما در خواست کمک دارم!!لطفا همه مشارکت کنید!!
 برای انتخاب ده شعر از اشعار موجود در وبلاگ لطفا من را یاری کنید!!
خواهشمندم نام شعر مورد علاقه  و یا نظرات خود را برای من بنویسید!
پشاپیش تشکر و سپاس من را پذیرا باشید!!
همانطور که معماران ظرفی می سازنند برای زندگی جسم
 نویسندگان و شاعران ظرفی می سازند برای زندگی روح!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۲۹
رویا رویایى

مدتی است که من معجزه را گم کردم 

پشت درهای بسته دنبال آن می گردم 

طبیب, آن را برای دردهایم نسخه کرد 

خود نداشت  پیش دیگری می گردم 

هر کجا رفتم هیچ از آن  پیدا نشد 

پی سوزن در انبار کاه می گردم 

هنوز مانده است کورسویی امید 

یا که بی سبب به دور خود می گردم 

به کدامین راه بگویید من راهی شوم 

هر وقت که پیدا یش کنم بر می گردم 

صبا تو از جانب من آسمان را خوب بگرد 

من دستم به آنجا نرسد زمین را می گردم 

اگر معجزه یافتی  برسان پیام من را 

با دلی بی رمق و خسته و نالان می گردم 

خبر آمدآسمان را معجزه فراوان است 

یک معجزه می خواهم که پریشان می گردم  

به طبیب آسمان ها بگو روا نیست که من 

این همه معجزه داری و پی یکی می گردم 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۲۶
رویا رویایى
 
همسفر سیلاب تقدیر شدم 
دور شدم نیست شدم به سنگ زنجیر شدم 
 در میان صخره ها اسیر شدم 
خود خواسته نرفته با کشتی نوح غرق شدم 
 تا نشوم نسلی نو زندگی از سر بگیرم 
 با مرگ درگیر شدم 
بی دلیل دلگیر شدم 
 که به زمین نچسبم و خو بگیرم 
 یا آب راکدی باشم و بو بگیرم 
سیل شدم تا غم ها را بشویم 
بی خبر, سیل غم آمد به سویم 
زخمی سنگ های در مسیرم 
 موجی از خشم , خسته از کویرم 
 شاید هم ابر شوم باران ببارم 
 شبنم شوم روی گل بشینم 
 همسوی باد شوم ساحل ببینم 
اندکی قطره شوم به دریا بریزم 
آبشار جاری گاهی بیش  و گاهی کم 
از عرش به فرش سر به پایین بگیرم 
 رودی در جریان زندگی باشم 
 با صدای زیر و بم 
 گرچه رنجور شده از گردابم
بهتر از سکوت تنهایی مردابم

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۳۵
رویا رویایى

به تو رسیدن در کویر
  شده سراب عشق من
 بی تو , اما از تو نوشتن 
بدترین عذاب مشق من
شبانه خاطره ها را
دفن کردم بی کفن
 دیدن تو مثل خیال
رویای محال خواب من
 قلبی که برای تو 
سخت گذشت از  رو سنن
 رد نشو ازش, نرو سفر 
ساده آن را نشکن
 نیست در تصورم
 پایان ناله و شیون
 چشم  تر من پی در پی
 از غم توست سینه زن
 حق انتخاب با توست
می خوای برو می خوای بزن
 رفتنت مساوی به ریشه هام تبر زدن
چراغ کلبه ی عشق
 با تو هر شب بود روشن
 بعد رفتنت یک عمر شد
 بی دلیل چشمک زن
  امروز رد شو از من, برو
اما این حرف را نزن 
 بعد از این دیدن تو
 برای من هست قدغن
 باز میام به دیدنت 
کنار همان بید کهن
 کارم هر روز  این شده 
 بی خبر تو را دیدن

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۲۵
رویا رویایى

امروز که در باغ دلت می گشتم 
وقتی آن آلوچه شیرین را چیدم
تازه خوب تو را فهمیدم
 که اگرچه ترشی اما آلوچه ات شیرین است
که اگر خط میان ابروت پر رنگ تر,
خط خنده ات شده کم رنگ تر 
هنوز لبخند تو دلنشین است
 تو اگر با همه تلخ با من تلخ
صیاد عشق من همیشه در کمین است
 تو صاحب خوشحال ترین قلب جهانی
 قلب تو که نه, چهره ات غمین است
 تنها من سایه ای دارم به کنج دلت
 اگرچه درونت برای همه آتشین است
کسی باغ پشت یخبندان دلت را ندید
 آنجا کلبه ای دارم که سرسبزترین است
 در کنارت باشم لحظه ای قدر  یک نفس
 حس من همواره این است
با تو قلب من خوشبخت ترین است

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۰
رویا رویایى

امروز همه چیز مثل هر روز بود
 در همان کافه ی آن کوچه ی بن بست بودم
یک قهوه برای من, یک قهوه برای تو
 یک خاطره من, یک خاطره تو
 همان آهنگ تکراری شورانگیز
 یک جلد فال حافظ  قدیمی رو میز
 صاحب کافه با رقص قلم
 نقش میزد تا که من غرق خیال تو شوم
همه چیز تکرار هر روز پس چرا دلتنگم 
 تو را باز یادم رفت همه چیز بود جز تو
من تو را در عادت روزمرگی 
در کلاف سختی این زندگی 
 از یاد بردم  به همین سادگی 
همه چیز بود جز تو
 و حکم فراموشی من رفتن توست
رفتنی دور از آنکه خیال برگشتن باشد
 تو رفتی تا همه برای من 
یاد گار روزهای بودنت,  یادآور نبودن هایم باشد

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۵۰
رویا رویایى


سازم را به رقص تو می نوازم
ای یار خوش قامت و دلنوازم
 تک سرو ناز بوستان آشنایی
 یادم نکردی تو هنوز م بی وفایی
 ترکم نکن به حکم بی قراری
 نشو دردم که تو درمانم ندانی
 جاری شده از غم اشک دو چشمم
 خاری شده در دل عهدی که بستم
 بی تو نتوانم من زنده بمانم
 آه از غم دوری بی تو نگرانم
 رخ می نمایی یک وعده به یک ماه
  هستم گر نباشی با دیده ای به راه
 تو را از یاد بردم  بر دل زخمی زدم
 با سوزش آن زخم تو را به یاد آورم
  

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۱۴
رویا رویایى

چشم من تا امروز 
 آسمان را جایی در بالا
 خانه ی پر رمز و راز ابر ها می دانست
 پرواز  پرنده را در آن باور داشت
 خورشید را شاه نشین می دانست
 روز , رنگ آن را آبی 
گاه ابری گاه آفتابی وشب  را مهتابی 
 پر از ستاره و شهاب می دانست
 تا به امروز چشم من چشم تو را ندیده بود 
در خیال خود همی آسوده بود
 بر خلاف عادت هر روزه اش
آسمان در چشم تو آمدید پدید
در تمنای نگاهت,  فرود آمد خورشید
سفر کردم  تا شهاب باران کویر
 بی خبر از شهاب های در چشمت اسیر
 آبی آسمان چشم تو خاص
 همیشه دریایی  و شبش مهتابی
 بیشتر روزها آفتابی بود
 ستاره و ماه و کهکشان و فراتر از آن
 غرق بودند در عظمت آن دیدگان
 باورم را زیر و رو کرد چه کسی می دانست
آسمان من نبود جز انعکاس چشم تو
 همسفر  پرندگان , زندگی را کرد آغاز
 در خیال آسمان چشم تو کرد پرواز


۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۰۷
رویا رویایى