راز های ما

نا گفته ها بسیارند و ناگفته رازها بسیار تر
راز های ما

به سراغ من اگر می آیید
،نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من‌!
به یاد سهراب سپهری عزیز

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۹۹، ۱۹:۰۴ - شیمیایی نمونه
    عالی
  • ۱۴ فروردين ۹۹، ۱۹:۰۲ - شیمیایی نمونه
    عالی

تکه اى از خاطره اى دور

شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۰۶ ب.ظ

خانه اى بود با چهار پله بالاتر از سطح زمین که متصل مى شد به راهروى کوچک ورودى که در سمت چپ آن چهار اتاق خواب با اندازه هاى مختلف  که دو به دو روبروى هم در امتداد راهرویى که منتهى مى شد به حیاطى بزرگ قرار داشت که برف آن را سفید پوش کرده بود و در آن تاب دونفره ى زنگ زده اى خودنمایى مى کرد و تن نحیف و سرد دخترک را به سوى خود دعوت مى کرد هر یک از اتاق ها زیبایى خاصى داشت اما بهتر از همه اتاق پسرک بود که پنجره اى روبه حیاط داشت و غرق در نور... با دیوارهایى سفید و قفسه هاى چوبى شش ضلعى در دیوار روبروى درِ اتاق ... که پسرک قصد داشت هر کدام را با کتاب هاى رنگارنگ و بزرگ و کوچک پر کند ... 

و دخترک که هنوز چیزى از آینده نمى دانست با خود فکر مى کرد که چه جاى دنجى است این اتاق براى خیال بافى هاى شبانه اش و شمردن ستاره هاى رویاهایش و افسوس مى خورد که این خانه براى او نیست ...

در سمتِ راستِ راهروى ورودى، اتاق پذیرایى بود که نقطه ى قوتش شومینه اى بود در کنج اتاق که در آن خانه ى خالى و در آن زمستان سرد و در میان نگاه هایى خشن که از ماجرایى شوم خبر مى داد تنها مکانِ گرم و مهربانِ خانه بود

و بهانه اى که دخترک و پسرک را به هم پیوند مى داد بدون آنکه نگران از کنار هم بودن باشند و بدون ترس از اینکه کسى بگوید باید دور از هم بنشینند آنها دلخوش به گرمىِ آن و خیره به چوب هایى که مى سوخت و در سکوتى که همه جا را فرا گرفته بود  آینده اى باهم را در غوغاى رنگ هاى زرد و سرخ مى بافتند...

و بى خبر از اینکه پسرک به خاطره اى دور مى رود و از آن روز تنها تکه اى از کتابِ سوخته ى گذشته در آینده ى دخترک جا مى ماند آینده اى بدون آن خانه بدون آن پسرک بدون آن شومینه ...

موافقین ۵ مخالفین ۱ ۹۶/۱۲/۰۵
رویا رویایى

نظرات  (۱۰)

تکه اى از کتابِ سوخته ى گذشته ...
پاسخ:
تکه اى بود از خاطره اى دور که هر بار ذهنم را وسوسه مى کند که آن دوران را بنویسم...
چه حسرت و اه و دریغی ماند برای دخترک!!

.................


دلتون شاد!
پاسخ:
و شاید پسرک ... چه کسى مى داند براى او چگونه بوده
 وقتى همیشه داستان زندگى از زبان یک طرف روایت مى شود 
مرور خاطرات
پاسخ:
خاطراتى از نو جوانى که بوى کهنگى مى دهد ...
مرور خاطرات  باعث میشه دلت بدجور بگیره
پاسخ:
اوهوووم :(
۰۶ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۳۴ علیـ ــر ضــا
یعنی چی ؟! 
پاسخ:
هیچى !
امان از خاطرات :|
کاش یه منویی داشت مغزمون و میشد هر خاطره ای که دوس داشتیم رو حذف کنیم
پاسخ:
آره کاش مى شد شیفت دیلیت مى کردیم این پوشه ى خاطراتتو
۰۶ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۴۷ سپهر صادقی
شامل ناگفته‌های قدیمی که ادم باور نمیکنه خاطره باشن یا داستان..
پاسخ:
براى خودت خاطرن براى دیگران داستان.
۰۷ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۱۷ عطرا ملک حسینی

سلام دوست عزیز

وبلاگ بسیار عالی داری ...

 یه پیشنهاد برات دارم امیدوارم جدی بگیری و مجموعه میلیون نفری خودت رو به سادگی تشکیل بدی ...

 اولین اپلیکیشن کسب درآمد از موبایل، ایرانی و واقعی

با وارد کردن کد معرف: malek در اپلیکیشن شارژآمد 0002 هزارتومن هدیه بگیرید و هم 35% شارژ ارزانتر بخرید همچنین با دعوت دوستان خود 25% پورسانت دریافت کنید ( درآمد بسیار عالی و نجومی در 7 سطح از مجموعه ای که تشکیل دادید ، واریز درآمد به حساب شبای بانکی تون ، دانلود از اپ استورها ، این برنامه رو جدی بگیرید بدون شک شاهد موفقیت روزافزون خواهید بود)

وبلاگ ما رو دنبال کنید ، با تشکر

ID Telegram:@Top_Member_Irani


۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۵۲ دخی تهرونی😚😚
عالی:)
پاسخ:
مرسى عزیزم:))
۰۸ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۳۹ محمد روشنیان
زیبا بود
پاسخ:
ممنون نگاهتون زیباست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی