راز های ما

نا گفته ها بسیارند و ناگفته رازها بسیار تر
راز های ما

به سراغ من اگر می آیید
،نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من‌!
به یاد سهراب سپهری عزیز

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۹۹، ۱۹:۰۴ - شیمیایی نمونه
    عالی
  • ۱۴ فروردين ۹۹، ۱۹:۰۲ - شیمیایی نمونه
    عالی

قطره قطره مهر

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۳۳ ب.ظ
قطره قطره مهر را
در کوزه ى قلبم ریختم 
تا در آبان، چشمانم را
با مهربانى خیس کنم
که جوانه هاى امید را 
بارور کنم
تا همیشه سرزمین قلبم سبز بماند...
و زردى و سردى پاییز 
بر جانم نَشیند چرا که مردم روزگارم
در پاییز دل هاى هزار رنگ 
که با سیلى خود را سرخ نگه داشته اند
سخت محتاجِ مهربانى، یک رنگى 
و سایه سارِ اندیشه ى سبز نگاه اند
تا سرخى پوزخنده هاى تصنعى...
احساسم را زنده نگه مى دارم
تا در خواب زمستانى نرود
و چشمانم در انتظار آمدن بهار 
خیره به آخرین برگى مى ماند
که طاقت دل کندن از درخت را ندارد...
و تپش قلبم را با آواى نبض زمین هماهنگ مى کنم
که هم پاى پرستو ها
از دیدن اولین شکوفه ى بهارى 
به شوق آید...

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۰۱
رویا رویایى

نظرات  (۱۲)

زیبا سرودید

و چرا اینهمه رویگردان از مردم!!

غمگین سرودید!!

دلتون شاد رویا خانم!!
پاسخ:
شعر که نبود بیشتر متنه 
مردمى که چهار فصل دلشان زمستان است را 
با اندیشه ى سبز بهارى بنگر
شاید بهارى شدند ...
ممنون از لطفتون
قشنگ :))
پاسخ:
ممنون عزیزم:)
گاهی دل هم نیاز به پائیز داره
همیشه بهار بودن
همیشه سبز بودن
خوب نیست
شاید
زیبا
ممنون:)
پاسخ:
بله شاید خوب نباشه
ولى اینکه دائم پاییز هم باشى خوب نیست
هست؟؟
سپاس از حضورتون
چقدر زیبا
کلا زیبا مینویسید هم شعر هم متن
احسنت بر شما
پاسخ:
ممنون 
شما خیلى به من لطف دارید:))
به شوق بیا
خوبه
پاسخ:
عالیه خخخخخخ
همش چهارتان
یه ترتیبی دارن
یه حسی دارن
دقیقا و سر وقت
تا بهار نیاد از گرمای تابستون خبری نیست
تابستون که بیاد یادت میندازه لطافت بهارو،
 چیزی که قدر ندوستم
عادت نمیکنیم به تابستون،
چون کم کم باد پاییز دم برگ هارو نوازش میده و یادشون میندازه خوشی های تابستونو
و تا میان به تاب بازی و هیجان سقوط پاییز عادت کنن سوز زمستون زردی زیباشون رو میگیره و زیر سفیدی منحصر به فرد خوش به برف میسپاره،
اما تا درختها بخوان به تنهایی و جدایی از ثمر هاشون عادت کنند لطافت بهار میاد و دوباره یادشون میندازه که یه روز خانواده ای سبز داشتند.
الان به ذهنم اومد که آیا ممکنه برای درختی، هرسال مروری بر خاطرات زندگیش با اولین برگهاش باشه؟؟؟
هه
طولانی شد:)
خلاصه همش باید به وقت و در موقع خودشون باشن تا زندگی باشه :)
ببخشید
پاسخ:
نظرتون محترمه و قشنگ و درست موفق باشین و چهار فصل:)
من موافق با این به اصطلاح رویگردانیِ تو شعرتم... 
پاسخ:
ممنون از نظرتون و لطفتون:)
۰۲ آبان ۹۶ ، ۲۲:۲۷ علیـ ــر ضــا
بسیار زیبا و شنیدنی
عالی بود بانوک 🙂
پاسخ:
🙂🙂 ممنون از لطفتون!!
آفرین
خیلی پر احساس و زیبا بود
موفق باشید
پاسخ:
ممنون 
این احساس شماست که هنوز زیبا و زنده است
به همچنین:)
۰۳ آبان ۹۶ ، ۰۷:۴۶ آقای سر به هوا(o_0)
هرچی میری جلوتر شعرها پر مغز تر میشه
اصلا کلا عالیه:)


فکر کنم اخرش به جایی برسه که مغزم معنیشو نفهمه

ادامه بدید؛کارتون عالیه:)
پاسخ:
:) ممنون ولى حق دارین اگر معنیشو نفهمین چون بعضى چیزا معنى خاص داره 
معنى عام نداره باید تجربش کنى تا دقیق درکش کنى ولى میشه به معنیش نزدیک شد
خیلی لذت بخش و مفید بود
پاسخ:
ممنون از لطفتون!
۰۵ آبان ۹۶ ، ۱۹:۰۸ حصار آسمان
اگر این مهر با سردی نابهنگام رو برو بشه، چیزی جز خشک شدن جوانه ها در پی نداره
پاسخ:
بله نداره متاسفانه:(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی