کلبه ى احساس
جمعه, ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۲۱ ب.ظ
مى روم، مى روم آنقدر دور که هر روز حسرتِ بودنم را روى قلب غبارگرفته ات نقاشى کنى و نامم را در کوچه هاى خلوت و تاریکِ ذهنت فریاد کنى، مى روم تا جایى که همه در کنارم غریبه باشند، تا زخمِ زبان هیچ آشنایى روحم را خدشه دار نکند، مى روم تا تنهایى، کلبه ى احساسم را ویران کند، اما کسى که دوستش داشتم آن را بر سرم آوار نکند، گاهى به یک باره رفتن، دلیل خوبى است براى جاى گذاشتنِ همه ى خاطرات، در قاب عکس هایى که لحظه ىِ آخر فراموش مى کنم با خود ببرم، بگذار آن ها بمانند در کنارِ تو، من مى روم تا در کنارت فراموش نشوم. حال که مى اندیشم رفتن تنها راه همیشه ماندن است.
۹۷/۰۵/۰۵