توانى ندارم که تنهایى را از نو ببافم
چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۰۸ ق.ظ
نفرین بر عشق که من را عاشق کرد
اى عشق جفاکار این تو بودى
که من را زیر آوار دیوار جدایى رها کردى
اى عشق بى رحم این تو بودى
که من را از من هم جدا کردى
من که سال ها تن پوشى از تنهایى
براى خود تنیده بودم
سرد بود اما همیشه بود
آمدى که آغوش تو مرا گرم کند
گرم بود اما هرگز نبود
اکنون نه گرماى آغوش تو را حس مى کنم
نه سرماى تن پوش تنهاییم را
آغوش تو وعده ى بعیدى بود که به من دادى
تن پوش هم که در آغوش تو به جا ماند
اکنون نه خیال تو من را تنها مى گذارد
نه تنهایى به خیالم مى آید
تنهایى من را برگردان
بس که رویاى با تو بودن را بافتم و شکافتم
توانى ندارم که تنهایى را از نو ببافم
۹۶/۰۵/۱۸