جام جهانى چشمانت
دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۲۹ ب.ظ
عزیزترینم،
حال که چند روز بیشتر به دیدنت نمانده، از دلتنگى و شوق لبریزم، روز و شب لحظه ى دیدار را براى خودم تجسم مى کنم و در کنارِ تنهایىِ شمعدانى هاىِ پنجره که مى نشینم همراه گنجشک ها مى شوم و دلم پر مى کشد براى عطر آغوشت.
پرستوى مهاجر من،
کى به آشیانه ى کوچک قلبم باز مى گردى تا آن را که از دورى و نبودنت ویران شده با دست نوازشگرت ترمیم کنى، آه، دلم لک زده براى نوشیدنِ سرمستى، از جام بلورین چشمانت که در همان نیمه ى اولین نگاه، جهانم را مستعمره ى خودش کرد و پس از آن در سیاهىِ هر شب، درخششِ چشمانت را در دلِ رویا یافتم. بیا که تو تعبیر خواب هاى درخشان رویا هستى.
نفسم،
تو را بیشتر از جانم و به اندازه ى وسعت آسمانم دوست مى دارم.
چالش رادیو بلاگى ها
دعوت مى کنم از فاز تو فاز^-^ (زود باش بنویس منتظرم)
۹۷/۰۳/۲۱