دوستم دارد؟دوستم ندارد؟
چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۰۳ ب.ظ
من گلِ عشق را هر روز پرَ پرَ می کردم
تا به دوست داشتن تو برسم
و هر بار که گلبرگی را
از شاخه ی آن جدا می کردم
از خود می پرسیدم
دوستم دارد؟
دوستم ندارد؟
گاهی با خود می اندیشم
چون که گلبرگ را از شاخه جدا می کنم
آهی می کشد و من را نفرین می کند
برای همین هر بار می رسم به "دوستم ندارد"
کسی نمی دانست
گلِ عشق باید چند گلبرگِ دیگر داشت
تا می رسیدم به "دوستم دارد"
کاش بودی
کاش بودی و سرت را روی دامانِ من می گذاشتی
و باز هم گل هایِ عشق را روی آن می کاشتی
آخر چیزی به پاییز دامانم نمانده است
گل ها دیگر عطر گذشته را ندارند
همه را خودم پرَ پرَ کردم
خاطره ها کم رنگ شده اند
تو آن ها را از قلبم پاک کردی
کاش بودی تا برایت ترانه می خواندم
برایم ترانه می خواندی
پرنده های دامانم دیگر ترانه نمی خوانند
تنها چیزی که دارم و دوستش دارم
رویای داشتنِ توست
اگر امشب هم نیایی
رویا می میرد
رویا که بمیرد
دامانش چه گل عشق داشته باشد
چه نداشته باشد
فرقی ندارد
پوسیده خواهد شد
۹۶/۰۵/۱۸