مجنون ترین لیلى منم
شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۲۰ ق.ظ
مجنون ترین لیلى گشتم نیامدى
بار سفر از جوانى بستم نیامدى
گفتى که من دل سپردم بر جهان خویش
من دست از این دنیا شستم نیامدى
فاصله از عقل تا مرز جنون زیاد است
صد سال راه به شبى رفتم نیامدى
یوسف تو باش من که زلیخا شدم تو را
تنها بتى که من بپرستم نیامدى
گفتى که باز مى آیى گر تو را جویم
نزدیک و دور را جستم نیامدى
سخن از عشق که نباشد خوش است سکوت
با هر زبان سخن از آن گفتم نیامدى
باور کن اشک و آه من از چشم هم گذشت
لبخند هم که گرفته ماتم نیامدى
رفتى نگاه من مات به قطار ماند
من تا قطار بعدى هستم نیامدى
کارم تمام است مرگ آمد سراغ من
از مرگ هم مهلتى بگرفتم نیامدى
۹۶/۰۵/۲۱
باور کن اشک و آه من از چشم هم گذشت
لبخند هم که گرفته ماتم نیامدى
کارم تمام است مرگ آمد سراغ من
از مرگ هم مهلتى بگرفتم نیامدى
خانم محترم ، این دو تا بیت رو که خیلی خوشم اومد !! واقعا قشنگ و البته غمگین بود !!! سپاس !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!