کاروان زندگى
چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۱۸ ب.ظ
و چقدر خسته است این تنِ جا مانده از کاروان خوشبختى
از بس که رفت و نرسید
و چقدر سیاه است سایه ى وهمِ حجمِ جاده ى بى عبورِ آینده
که سیاهى اش را به رخ جانِ شبِ حال مى کشد
و چقدر دور است
و چقدر نزدیک است
مقصدِ بدون بازگشتِ مرگ
ناشناخته ترین سرزمینِ بکر
و روشن ترین نقطه در انتهاى مسیر تاریک زندگى
مرگ، دست نیافتنى ترین،
آرزوىِ این تنِ خسته ىِ جا مانده از کاروانِ زندگى است
که مى خواهمش
۹۶/۱۱/۲۵