کجایی
شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۰ ب.ظ
ماه شب های تاریک من کجایی
مرهم زخم های جان و تن کجایی
گویند رفتی سفری دور که نیایی
مهر دهان یاوه گویان کجایی
سبز شد تمام زمین زیر پایم
بیچاره من که نمی دانم کجایی
بیا به انتها ببر فصل انتظار را
پرنده ی مهاجر برگشت بگو کجایی
راهی سفر شدم تا تو را بیابم
بی خبر از اینکه بدانم تو کجایی
سرگشته میان آسمان و زمینم
نه در زمین نه آسمان پس کجایی
ردی و نشانی بفرست صبا را
هر روز از او می پرسم که کجایی
در نامه ی آخر نوشته بودم
من اهل دلم تو اهل کجایی
دل بسته و پا خسته و تو مجهول
معلوم نشد برمن هنوز که کجایی
دلم با تو همسفر شد این بار
از تو نه از او می پرسم که کجایی
۹۶/۰۳/۲۰