این روزها که باید آشوب باشم آرامم به بودنت
آرامم به وعده هاى خدا
آرامم به اینکه او همه چیز است و دیگران هیچ
آرامم که فقط محتاج اویم و از غیر بى نیاز
این روزها دلم گرم است به سلام هاى صبحت و شب بخیر هاى شبانه ات
این روزها سر خوشم از اینکه سراغم را راس ساعت هاى جفت مى گیرى
این روزها حالم معمولى است دلم روشن است و چشمانم امیدوار به روزنه اى که از
دور دست ها سو سو مى زند
این روزها مى گذرد اما ...
چیزى که باقى مى ماند مهربانى توست به مهربانویت
چیزى که باقى مى ماند این است که حواسم هست که حواست به من هست
این روزها با آرامشى وامدار خدا مى گذرد...
H.F