هر بارمی رانی از پیش خود مرا آخر چرا
باز می کشیدم غمزه ی چشم تو را آخر چرا
می نشاندی با هر سخن دشنه ای بر قلب من
هر بارتحمل می کنم این افترا آخر چرا
در هم شکستی با سنگ غرورت جام دل
آگاه بودی از نازک دلی شعرا آخر چرا
من غرق در اقیانوس نا آرام درد عشق تو
این درد را مشتاق شدم پذیرا آخر چرا
دل ما را گره ای کور زده چشم کور عشق
کاین مسیر عشق ندارد قهقرا آخر چرا
هر چند زخمی آن مژگان تو بودم این چنین
هرگز نمی یابم چشمی چنین گیرا آخر چرا
در دره ی عمیق آرزومندی عشقت افتاده ام
اکنون جز دستت بگیرم دست که را آخر چرا
نیرنگ بسی دارد جادوگر هفت خط شهر عشق
آسان بنمود سختی این ماجرا آخر چرا
گفتم تو را نروی حال می گویم فراموشم کن
تار بین عشق و نفرت پاره شد قضارا آخر چرا
دل من که میخانه عشاق و پای کوبان عشق بود
از جور و جفای توگشته غم سرا آخر چرا
***آهنگ آینده سیاوش قمیشی زیبا و دوست داشتنی به نظر من البته***
کاش هرگز رویا ها پر پر نشوند کاش
اختصاصی برای بن بست اردیبهشت
*** هر کدوم از عزیزان تاریخ تولدش رو بگه یک آهنگ پیش من دارند***
گفتم به تو شرط عشق چندین بار
بیهوده مشو ای دل از آن غصه دار
باید که برفت این سفر به طولانی عمر
با پای برهنه در امتداد مسیری دشوار
هر بار که راهی شدی به این شهر غریب
آن چه را که نیاز داری با خود بردار
بیش از همه با مهرو محبت و گذشت
تا دال ابد مست باش و نشو هوشیار
از هیچ نترس و تنها یک شبی راهی شو
ای دل تو بدان که هر گلی دارد خار
هرگزبه حقیقت رویای خود تردید مکن
خاری تو اگربه گل دیدی نشو بیزار
ای دل به تو گویم پندی گوش بگیر
با خود طرحی از چشمش نگهدار
سیه مژگانی بلند دارد آن دوست
ساحل دریای عشق است و موج دار
بعد ندیدن تو، دنیای من بی رنگ بود
زندگی یک شهر باکوچه های تنگ بود
عمر من شاهد تکرار بی اختیار ثانیه ها
قلب من، بی تفاوت تر از سنگ بود
شبم بیدار، بدون رویایی برای فردا ها
روز بیهوش از جنبش بی قرارآونگ بود
حرف هایم قدیمی بوی کهنگی می داد
دلم در تدارک انتقام و جنگ بود
عشق یک واژه ی بی روح و بی معنی
سه حرفی خاک خورده ی فرهنگ بود
آفتاب، خاکستری و سرد و بی مهر
سکوت مطلق سازهای بی آهنگ بود
پوچی را با نبودنت کشیدم به رخ ماه
بی تو تنها چاره اش، باختن رنگ بود
کاش می دانستی که از زمان رفتن تو
تمام وجودم، بی تو گوش به زنگ بود
اندکی می ماندی پس از شروع طوفان
شاید سهم من، سایه های سیاه مرگ بود