راز های ما

نا گفته ها بسیارند و ناگفته رازها بسیار تر
راز های ما

به سراغ من اگر می آیید
،نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من‌!
به یاد سهراب سپهری عزیز

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۹۹، ۱۹:۰۴ - شیمیایی نمونه
    عالی
  • ۱۴ فروردين ۹۹، ۱۹:۰۲ - شیمیایی نمونه
    عالی

این روزها که باید آشوب باشم آرامم به بودنت 

آرامم به وعده هاى خدا

آرامم به اینکه او همه چیز است و دیگران هیچ 

آرامم که فقط محتاج اویم و از غیر بى نیاز 

این روزها دلم گرم است به سلام هاى صبحت و شب بخیر هاى شبانه ات 

این روزها سر خوشم از اینکه سراغم را راس ساعت هاى جفت مى گیرى 

این روزها حالم معمولى است دلم روشن است و چشمانم امیدوار به روزنه اى که از 

دور دست ها سو سو مى زند

این روزها مى گذرد اما ...

چیزى که باقى مى ماند مهربانى توست به مهربانویت 

چیزى که باقى مى ماند این است که حواسم هست که حواست به من هست 

این روزها با آرامشى وامدار خدا مى گذرد...

H.F

۲۲ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۸ ، ۱۴:۳۹
رویا رویایى

همین که گهگاهى افق دید من و تو یکى است   

همین که صداى نفس هایت در کوچه ى دلم مى پیچد

همین که سایه ات بر سر من هست 

کافیست برایم

حضرت یارم 

همین که تو را دارم شکر 

همین که گاهى سر بر شانه ات دارم شکر 

همین که دوستت دارم 

همین که دوستم دارى

شکر.

H.F

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۸ ، ۱۶:۵۸
رویا رویایى

همانطور که حدس مى زدم و به دلم افتاده بود که اتفاق میفتد آخر ماه رمضان امسال شروع خوشبختى مان بود وهنوز هم باور دارم که این آغاز ماجراى من و توست باور کن ماه دیگر دست در دستت تمام کافه هاى تهران را زیر پا مى گذاریم و جشن و سرورى بر پا مى کنیم که زمین و آسمان به آن دعوت اند و دلهایمان غرق در شادى بى نهایت و نزدیک و هم آغوش هم است باور کن که این آغاز خوشبختى ماست ...

H.F

دلم براى همتون تنگه امیدوارم حالتون خوب باشه ...

۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۸ ، ۱۸:۱۴
رویا رویایى

باور کن، باور کن که روزهاى زیبایى پیش روى ماست روزهایى که حتى فکرش لبخند گرم و زیبایى بر لبانمان مى نشاند این روزها دلم را گرم مى کنم به اتفاق بزرگ خوبى که قرار است اتفاق بیفتد از تو چه پنهان به دلم افتاده است آخر این ماه رمضان شروع همان اتفاق خوب است باور کنى یا نه من باورش کردم تصور یک عمر درکنارت بودن را تصور خانه ى زیبایمان را تصور گرما و شادى و خوشبختى مان را، و آن روز به تو خواهم گفت دیدى اتفاق افتاد...:)

H.F  

۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۰۳
رویا رویایى

سلام به همگى شبتون بخیر دلم دنیا دنیا تنگتونه 

ماه رمضون امسال منم دعا کنید زیاددددددد 

دوباره وبلاگ بنویسم ؟

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۰۸
رویا رویایى
 
تا آنجا که من مى دانم زندگى اختیارى بهتر است از روزمرگى اجبارى
تا آنجا که من مى دانم زندگى بهانه است، ما آمده ایم که برویم 
تا آنجا که من مى دانم ما از زندگى هیچ نمى دانیم 
تا آنجا که من مى دانم حالمان خوب نیست چرایش را هنوز نمى دانم
تا آنجا که من مى دانم من همانم که مى اندیشم 
راستى شما چه مى دانید....
۲۸ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۷ ، ۰۰:۱۹
رویا رویایى


تو همان تکیه گاهى که یک عمر در نبودنت بین آسمان و زمین معلّقم

همان ساحلِ امنى که بارها در آغوشت دل به دریا زده ام 

همان سایه ى خنکِ ظهر تابستانى که آسایش تنى 

همان همسفر روزهاى سخت و شب هاى پر درد

تو براى من همانى که باید باشى .

دلم تنگ سکوت هایى است که میان کلامت مى کنم

تا صدایت را در مشام زنانه ام مزه مزه کنم... 

۲۱ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۷ ، ۲۱:۴۶
رویا رویایى

چه غریبانه، دست در دستِ تنهایى خود، از کوچه هاىِ تاریک عمرم عبور مى کنم و آرام و بى اعتنا به له شدن برگهاى زردِ جوانى، ساعت ها در گوشه اى به تماشاى حجمِ عریانِ درختانِ پاییزى مى نشینم و در اندیشه ى رویایش با او به خواب مى روم تا هر دو به پیشوازِ بادهاىِ سرزمین هاىِ دور رویم و از رقص موهاى لیلىِ خود مجنون شویم، گاه و بى گاه صداى مبهم خنده هاى خوشبختى مرد و زنى در گوشم طنین انداز مى شود و من براى لحظاتى کوتاه خود را غرق در کابوس کاغذهاى مچاله شده و آغشته به کلماتِ خامِ خود مى یابم و در کنار آخرین برگ از دفترِ زندگى ام در فصل سرد مجنون هاى بى لیلى به خواب ابدى مى روم.

۱۲ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۲۰:۴۳
رویا رویایى

زنى را دیدم با پیراهنِ حریرِ رها شده در دستان باد و گیسوان بافته شده به درازاى یک عمر، که سیب هاى سرخ درخت آرزو را یکى یکى از شاخه هاى جوانى اش با غرور مى چید، تا از میانشان سیب جاودانگى را بیابد. هر سیبى که کم مى شد خوشه اى از گیسوانش سفید و قامتش اندکى کوتاه مى شد، به سیب آخر که رسید آن را بر بلندترین شاخه ى درخت یافت نه دیگر دستش به آن مى رسید، نه توانى برایش باقى مانده بود و  نه حتى عابرى به آن پیرزنِ موى سفید قامت خمیده نگاهى مى کرد، بى اختیار به درخت تکیه داد و در حسرت آن سیب پاى درخت آرزو جاودانه شد، و این بود راز جاودانگى درخت آرزو، کمى دورتر درست در زیر آفتاب طلایى، درخت دیگرى جوانه زد و منتظر زنى دیگر... 

۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۱
رویا رویایى
امروز تمام ضعفم را جلوى آینه ى قدى دیدم درست وقتى اشک هایم یکى یکى از گونه ام جارى مى شد از خودم بدم آمد به خودم گفتم چقدر ضعیف چقدر شکننده... این منم ؟؟
تمام نقطه ى ضعفم در قلبم خلاصه شد و تنها راه چاره براى قوى شدن بستن آن است قوى باش به جاى دلبستن ها، درِ دل را ببند، به تو قول مى دهم اگر اینکار را بکنى هرگز آسیبى به تو نخواهد رسید و آرام خواهى بود در ابدیت تنهایى...در ابدیت تنهایى 
۱۱ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۷ ، ۱۴:۲۸
رویا رویایى
بوىِ آشناىِ نمِ باران و ریزشِ برگ هاىِ لیلى شده از نوازشِ باد هاىِ مجنون، یادآورِ روز زمینى شدنِ نگاه آسمانى توست، تویى که تنها دلیلِ تکرارِ تپشِ قلبِ مهربان شده از بودنت هستى، تویى که مهربانىِ مهر همه از بودن توست، تویى که ترجمه ى عشقى، تویى که به دنیا آمدى و پاییز را عاشق کردى، مهر ماهى جان بودنت آرامش است و نبودنت دلتنگىِ تا ابد غروب پاییز تولدت مبارک ..
۱۵ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۷ ، ۲۱:۲۸
رویا رویایى

سلامممممم

خوبین ؟؟


۱۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۳۲
رویا رویایى

وقتى مرا از پیله ى تنهایى ام بیرون آوردى و من پروانه شدن را باور کردم فکر نمى کردم برگشتن به پیله آنقدر سخت باشد، اما چاره اى نیست بال هایم را آتش مى زنم و به پیله بازمى گردم، آدم سابق مى شوم، به تک تک اشک هایم قسم مى خورم که دیگر پروانه شدن را باور نکنم ...

۱۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۴۵
رویا رویایى

پاهاى خسته از در به درىِ کوچه هاى بى کسى را در هر رودخانه اى گذاشتم آتش گرفت...

#یهو#نوشت

۱۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۴۷
رویا رویایى

 چه شاعرانه است رفتنِ تو، از خانه اى که تارهاى نفرت بر پیکره ىِ پنجره هایش تنیده شده اند، در تاریکى سکوتِ زنى که به شمع هاى روشن خیره شده است و همراهشان به سوگ نشسته تا شاهدِ ریزشِ اشک هاىِ یکدیگر باشند چه شاعرانه است آهسته رفتن تو، آهسته سوختن شمع و آهسته مردن زن، زندگى همین بود به قدر آمدن و رفتن تو، و تو خوب میدانى که هیچ ماندنى شاعرانه نیست. پس نمان، مى خواهم به همه بگویم شاعرانه مرده ام.

۱۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۷ ، ۲۱:۲۸
رویا رویایى


مى روم، مى روم آنقدر دور که هر روز حسرتِ بودنم را روى قلب غبارگرفته ات نقاشى کنى و نامم را در کوچه هاى خلوت و تاریکِ ذهنت فریاد کنى، مى روم تا جایى که همه در کنارم غریبه باشند، تا زخمِ زبان هیچ آشنایى روحم را خدشه دار نکند، مى روم تا تنهایى، کلبه ى احساسم را ویران کند، اما کسى که دوستش داشتم آن را بر سرم  آوار نکند، گاهى به یک باره رفتن، دلیل خوبى است براى جاى گذاشتنِ همه ى خاطرات، در قاب عکس هایى که لحظه ىِ آخر فراموش مى کنم با خود ببرم، بگذار آن ها بمانند در کنارِ تو، من مى روم تا در کنارت فراموش نشوم. حال که مى اندیشم رفتن تنها راه همیشه ماندن است.

۳۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۷ ، ۲۱:۲۱
رویا رویایى

کاش کسى بود که مى شد تمامِ حرفهایت را خط به خط برایش بگویى و او واژه به واژه تو را بفهمد، همان حرف هایى که بغض مى شود اما اشک  نمى شود، همان حرف هایى که در تنهایى با خودت تکرار مى کنى تا آرام شوى اما نمى شوى، همان حرف هایى که تنها گلدان کنارِ پنجره مى داند و از آن روز دیگر گل نمى دهد، کاش کسى بود که حسِ اعتماد در چشمهایش دیده مى شد، کسى که دستش را بر روى دستت مى گذاشت انگار که جز تو دنیایى وجود ندارد در چشمهایت خیره مى شد و با صدایى مطمئن مى گفت، بگو من گوش مى کنم ... کاش زمان کمى حوصله داشت براى فهمیدن طومار خواب هاى آشفته ام کاش کمى لحظه ها در طلوع مى ایستاندند و عقربه ها چنین اشتیاقى براى رسیدن به غروب نداشتند و اى کاش کسى بود از جنس مهتاب، آرام، صبور، زیبا و در دستانش فانوسِ روشنِ عشق داشت ... تا خود را که در این شتاب و هیاهو و تاریکى گم کرده ام در آینه ى صاف و زلالِ قلبش مى دیدم و بى ترس و نگرانى با او به تاریک ترین و دست نیافتنى ترین نقطه ى درونم سفر مى کردم و پیدا مى کردم راز این همه زندگى نکردن را .

۳۱ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۷ ، ۲۲:۲۵
رویا رویایى


در امتداد سکوت ساحل و غوغاى دریاها

پر از رازهاى صدف هاى سفید است 

که در شب هاى تاریک و بى رویا

افسانه ى فانوس دریایى را 

با خود تکرار مى کنند....



از آقا رضا ( قالب بلاگ بیان) براى تمام زحماتى که براى قالب من کشیدند تشکر مى کنم

این مدت خیلى بهشون زحمت دادم 

آقا رضا کارتون حرف نداره مرسى :))


۱۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۷ ، ۲۳:۳۱
رویا رویایى

 با افتخار وبلاگى را معرفى خواهم کرد که گاهى با نوشته هایش به فکر عمیق فرو مى روید و صداى تلنگرى در روحتان طنین انداز مى شود گاهى آرام مى شوید و گوشه اى از شهر به نور ماه خیره مى شوید گاهى عطر عشق را در جمله جمله اش حس مى کنى و شور در سرت ساز عاشقى مى زند گاهى اراده ات را مصمم مى کند که تو مى توانى حتى اگر همه بگویند نمى توانى و آن زمان که فکر کردى کسى تو را  درک نمى کند نوشته هایش را که بخوانى مى فهمى که تو مشکلى ندارى، فقط خاص هستى ... 

ترکیب احساس هاى جوانى ات را در وبلاگ عاشقانه هاى خاص  با قلم خوش آقاى خاص بخوان 

با اجازه از نویسنده ى بلاگ

۱۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۷ ، ۲۳:۵۹
رویا رویایى


 

مثلِ آسمانِ ابرى یک دنیا حرف داشتم تا برایت بگویم، اما همه ى حرف هایم باران شد و بر کویرِ گونه هایم ریخت تا بازتابِ نورِ ماه، چال هاىِ اشک گرفته ام را نمایان کند و تو گمان کنى که مى خندم، آرى تو گمان کن که مى خندم اشک هایم را هرگز به تو نشان نخواهم داد و غم هایم را با خود به گورِ خواب مى برم که صداىِ ضجه هاى دلخراشش، به پرده ىِ نازکِ خیال تو نرسد و در عمقِ خاکِ سردِ کابوس، در نطفه خفه شود تا فردا که همزمان با بافتن موهایم از حال خوبِ رویاهایم برایت دروغ هایى زیبا بافتم، باور کنى...مى خواهم یک عمر تو رویا ببینى و رویا کابوس را.

۴۴ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۱ ۱۷ تیر ۹۷ ، ۱۲:۵۵
رویا رویایى