دنیاى وارونه
شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۳۰ ق.ظ
کاش رسم دنیا وارونه بود
با پاى سست پیرى
به زمستان لغزنده ى عمر مى آمدیم
و شاهد زیبا شدن هر روز خود
در آینه ى گذر ایام بودیم
و به تماشاى شکوفه هاى صورتى درخت امید
بر سکوى صبر مى نشستیم
و نوید بهار جوانى را
از کوچ پرستو ها حس مى کردیم
در هیاهوى بازگشت پرندگان
کودکى سر در هوا از راه مى رسید
گل هاى معطر جوانى را
با دستان کوچکش مى چید و پرپر مى کرد
و خبر از آغاز فصل بى خبرى کودکى مى داد
و نسیم خوش مرگ
گل برگ هاى پر پر شده به دست کودکى را
با خود از فرش خشتى روزگار
تا عرش کبریایى پروردگار
مى بُرد
و چه خوشایند بود چنین رفتن
۹۶/۰۶/۲۵