کاش نقطه شوم"."
پنجشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۵:۴۴ ب.ظ
خیلی وقت است که زندگی من دیگر خط مستقیم نیست
پایانش معلوم نیست... رو به جلو نیست
حتی نمودار سینوسی نیست... بالا و پایین ندارد...
هیجان ندارد...
زندگی من دایره ای شده که هر روز...
از همان جایی که شروع می شود در همان جا پایان می یابد
و این یعنی گیر کردن در زمان...
یعنی در جا زدن...
یعنی دور خود چرخیدن ... تمام نشدن و شروع نشدن
در یک چرخه درد, گیج شدن...چاره نداشتن... امید به بیرون داشتن
نگاه به آسمان داشتن
تلاش بیهوده کردن, جاری نبودن, بی انگیزه و بی هدف بودن...
کاش یک روز صبح خدا دستش را بگذار در نقطه شروع...
تا حداقل فردا را از آنجا شروع نکنم ...
وگر نه من که خودم سرگیجه دارم و منتظر ضربه ی آخر هستم...
کاش هندسه زندگی ام تغییر کند دایره نباشد,خط نباشد, نقطه باشد
نقطه ای که تو هر روز صبح بالای نوشته ات می نویسی به نام"خدا"
نقطه ای که با خط تو شروع می شود...
زندگی نمی کند ... در همان لحظه می میرد... تمام می شود
۹۶/۰۴/۰۸